وقتی سخن از اختلاف طایفه ای به خصوص با چاشنی قتل و خون می شود، دیگر خبری از مشارکت جمعی در همه امور ـ چه دینی و چه اجتماعی ـ سخنی بیهوده است. در این بین اولین راهکار که به ذهن می رسد، حل این اختلاف به واسطه ریش سفیدان و معتمدین دو طایفه است اما وقتی این روش هم نتیجه ندهد، پیچیدگی این اختلاف در همه ابعاد زندگی فردی و اجتماعی تاثیر خود را خواهد گذاشت و دیگر از ترس عمیق تر شدن این اختلاف هیچ فرد و نهادی، قادر به انجام کاری نخواهد بود؛ حال با این اوصاف یک طلبه با دست خالی چه می تواند انجام دهد؟ و چه مسیری را باید برگزیند که از طرفی بر این خرمن آتشی نیفکند و از طرفی آتش سابق را تبدیل به گلستان کند؟ تجربه حجت الاسلام میرعالی را می شنویم.
اختلاف عمیق دو طایفه و کشته شدن از دو طایفه
عدم مشارکت مردم در امور اجتماعی دینی
ترس امام از فعالیت
برنامه ریزی بلند مدت به نسبت مخاطب
قدم اول استفاده از ظرفیت بانوان به عنوان کانون خانواده به وسیله متخصصین امر و سوق دادن ذهن بانوان به سمت حل اختلاف
درگیر کردن جوانان که بغض و کینه داشتند با ظرفیت اردو
عمومی: تبلیغ آیات و روایات حل اختلاف و اهدا جوایز
"*" indicates required fields
"*" indicates required fields